اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو / گفتم که یک غزل بنویسم برای تو / احساس می کنم که کمی پیرتر شدم / احساس می کنم که شدم مبتلای تو / برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو / دل می دهم دوباره به طعم صدای تو / از قول من بگو به دلت نرم تر شود / بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو! / دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد / یک آسمان بهانه ی باران برای تو / ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم /رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
زیبا بود...
از رها کردن نمی ترسم ...
از آن می ترسم که رهایم کنند !
.....................
دل به دست هر که جز خدا سپردم رهایش کرد ...
و اگر او هوای دلم را نداشت تا به حال حتما شکسته بود.
سلام
از مطالب و تصاویر شما بهره مند شدم .
بی نهایت سپاسگزارم .
قشنگ بود..
اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو / گفتم که یک غزل بنویسم برای تو / احساس می کنم که کمی پیرتر شدم / احساس می کنم که شدم مبتلای تو / برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو / دل می دهم دوباره به طعم صدای تو / از قول من بگو به دلت نرم تر شود / بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو! / دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد / یک آسمان بهانه ی باران برای تو / ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم /رخصت بده نفس بکشم در هوای تو